در شب مهرداد اسکویی چه گذشت؟

در شب مهرداد اسکویی چه گذشت؟ کارکادو: در شب مهرداد اسکویی درباره ی این عکاس و مستندساز گفته شد و او از نوجوانی خود گفت؛ زمانی که چیزی نداشت جز یک رویا!


به گزارش کارکادو به نقل از ایسنا، هفتصد و سی و نهمین شب از مجموعه شب های مجله بخارا با همراهی خانه هنرمندان ایران به شب «مهرداد اسکویی» اختصاص یافت.

در این شب که در تالار استاد جلیل شهناز خانه هنرمندان برگزار گردید، سخنرانان: احمد الستی، سیف الله صمدیان، بابک کریمی، دکتر فریناز راشد مرندی، محمد غفوری و علی دهباشی به سخنرانی پرداختند. و پیام تصویری ماندانا کریمی پخش گردید.

در آغاز این جلسه که شامگاه ۱۹ اردیبهشت ماه برگزار گردید، علی دهباشی ضمن خوشامدگویی به مهمانان حاضر در این مجلس از خاصیت تصاویر پرتره مهرداد اسکویی چنین اظهار داشت: «من سر صحنه فیلم های مهرداد اسکویی نبوده ام و خیلی از فیلم هایش را ندیده ام اما سر صحنه خیلی از عکاسی هایش به ویژه در بخش پرتره ها بوده ام. همچنان که با خیلی از عکاسان نسل قبل ایشان که نامشان را می شناسید و کارهای مهمی انجام داده اند. یک خاصیت که در کار آقای اسکویی دیدم و حاصلش را بصورت عکس ها ملاحظه کردید که خیلی هم مهمست (بخصوص در عکاسی پرتره) هنر دیدن و کشف کردن آن لحظه از شخصیت سوژه هست که آقای اسکویی به مهارت کاملی این هنر را داراست. بارها با هم رفته ایم؛ ساعات طولانی وقت گذاشته اند. طوری که سوژه با وجود محبتی که به ایشان داشته، گاهی خسته هم شده اما من فقط تماشاگر کار او بودم. وقتی حاصل را می دیدم به سبب شناختی که نسبت به سوژه هایی که ایشان انتخاب نموده بود داشتم و من بیش از آقای اسکویی می شناختمشان می دیدم انتخاب لحظه و شخصیت حکایت داشت، از آشنایی عمیق و طولانی مدت با کسی که می خواست پرتره اش را بگیرد و این خاصیت کار آقای اسکویی منحصر به فرد است. چون به این نوع ژانر علاقه مندم. این خاصیت او دیدن و کشف کردن لحظه ای که باید عکس بگیرد آن هم از کسانی که نمی شناسد اما اسمشان و کتابشان را دیده و خوانده -ولی من با آنها زندگی کرده بودم- موجب می شد وقتی عکس را می دیدم دقیقا همانی بود که باید.»

در ادامه ماندانا کریمی در پیام تصویری ضمن تشکر از علی دهباشی بابت برگزاری این مجلس از خاصیت های همسر خود چنین اظهار داشت: «۲۸ سال است ما با مهرداد زندگی می نماییم و باید بگویم من شاهد فرآیند کاری همسرم بودم. مهرداد ذهن بسیار خلاق و ایده پردازی دارد. تعداد این ایده ها به حدی زیاد است که خیلی اوقات نمی تواند به آنها برسد و گاهی اوقات ایده ها را به دیگران و دوستانش می دهد و همیشه ایده ها جلوتر از اجرا هستند. از خاصیت های مهم مهرداد این است که هدفش را گم نمی کند و خیلی متمرکز به سمت کارهایش می رود. یکی از دلایلی که می تواند به این همه کار برسد، این است که زندگیش با کارش یکی است. آن چیزی که همه ما در آینده نسبتا نزدیک می توانیم مشاهده نماییم، مهرداد بطور معمول خیلی دورتر از آنرا هم می بیند و نگاه تاریخی دارد. مردی سالم و با اخلاق و خوش اخلاقی است. استعداد و خلاقیت و سواد و پیگیری و مهم ترینش انگیزه است. یکی از کارهایی که او برای حفظ انگیزه انجام می دهد، این است که به اطرافیانش مدام انگیزه می دهد. انرژی مثبتی که به همکاران و اطرافیانش منتقل می کند، باردیگر طبق قانون عمل و عکس العمل به خودش باز می گردد. امیدوار هستم راهش ادامه داشته باشد.»
در بخش دیگر سیف الله صمدیان به تفاوت و اشتراک فیلم های داستانی و مستند پرداخت و تصریح کرد: «آقای نصرت کریمی عزیز خاطره ای از مسائل اقتصادی خانواده اش می گفت، آن هم در جهانی که حکومت پول برقرار است. بدون تعارف و در هر میلی مترش حکومت پول داد می زند. وقتی آقای کریمی این حرف را زد، من فهمیدم که مهرداد چقدر خوشبخت بوده است که در دامن چنین باور شریفی از اقتصاد بزرگ شده. آقای کریمی می گفت ما در خانه نمی فهمیم که چه کسی خرج کرد و چقدر و چه نیازی داشت و نیازش چگونه برطرف شد. گفتم مگر می شود گفت بله ما پولی را اول ماه روی طاقچه ای می گذاریم و هر کسی بخواهد می رود، بر می دارد و خرج می کند، وقتی به اتمام رسید پول دیگر را سر جایش می گذاریم. شاید ساده به نظر رسد، ولی باور کنید آزادگی درونی و رهایی یک خانواده هنرمند را نشان می دهد، یک چیزهایی را نمی شود با میلیاردها دلار خرید. یک آرامش و دو استقلال. چنین اتفاق هایی تنها در خانواده هایی پیش می آید که مهرداد عزیز در آن رشد پیدا کرد و علاوه بر آن چیزهایی از خانواده گرفت، به آن خانواده هم چیزهایی داد. چه داد؟ آبرویی که کم تر دامادی در این وسعت به خانواده دیگر می دهد که خودشان آبرودار خیلی چیزها بودند.»
ایشان سپس اضافه کرد: «من واژه ای نوشته بودم، برای کیارستمی که کیارستمی آبرودار واژه کار است. بعد دیدم چند نفر می توانند این عنوان را داشته باشند و سریع رسیدم به علی دهباشی. برای من همیشه پرسش بود چرا ما در حوزه سینمای مستند، کم تر فیلمسازی داریم که قدر زندگی و لحظه هایش و معجزاتی که هر لحظه در اطرافمان هست را بداند؟ چرا اکثرا می روند و فیلم داستانی می سازند؟چرا اکثرا بلد نیستند فیلم داستانی بسازند؟ و کارهایشان باور پذیر نیست. این همیشه دغدغه کاری من بوده و ترسیده ام تا خودم بروم و فیلم داستانی بسازم. چون خیلی مشکل است، این که شما به خودت اجازه دهی در مقابل نویسنده درجه یکی مثل «زندگی» بیان واقعیاتی را داشته باشی که باور پذیر باشد. تنها خاصیت هرکاری خصوصاً در حوزه نمایش باورپذیر بودن کلمات و حرکات و حضور بازیگر است. مهرداد اسکویی یک هوش غریبی دارد در گرفتن و شناسایی بموقع معجزات زندگی روزانه و این که چقدر می تواند داستان های پنهانی در این اتفاقات ساده اطراف ما شود و تبدیل آن به فیلم داستانی و باورپذیر شود.»

در لحظاتی دیگر از این مجلس احمد الستی از نقاط اشتراک آثار ژان روش و مهرداد اسکویی چنین سخن اظهار داشت: «مهرداد یک شخصیت جهانی است. می خواهم به سینمای مهرداد اسکویی بپردازم. یکی از مهم ترین چیزهایی که او از ژان روش آموخت این بود که با سوژه ای که راجع به آنها فیلم می سازیم، بدون ارتباط توأم با اعتماد کامل نمی شود فیلم و مستند ساخت. و کارهای مهرداد گویای این هست که همه کسانی که در مقابل دوربینش قرار می گیرند با او یک رابطه قابل اعتماد دارند. مهرداد یکی از دنباله روهای پیگیر روش است و آن چه ژان روش کار می کرد و در سینمای مهرداد می بینیم، این هست که پیش از این که دست به کلید دوربینتان بزنید باید این رابطه یک رابطه کاملا قابل اعتماد و توأم با آشنایی کامل باشد. در این راه من دیدم که مهرداد بمنظور ایجاد این رابطه چقدر وقت صرف می کند. ما می دانیم که روش، پنجاه سال در بین مردمی که راجع به آنها فیلم می ساخت زندگی می کرده. خیلی جالب بود که به زبان آنها صحبت می کرد به مفهوم این که روش برای فرهنگشان احترام زیادی قائل بود و آنها او را با اسم کوچک صدا می کردند. البته به یاد داشته باشید سینمای آفریقای مرکزی به شدت تحت تأثیر روش است. این ارتباط با سوژه چیزی است که در کارهای مهرداد به دقت دیده می شود. یکی دیگر از چیزهایی که خیلی مهمست و در سینمای او وجود دارد این است که می بایست این رابطه با سوژه توأم با زمان طولانی باشد. فیلم آخر مهرداد «روباه و ماه صورتی» سرآمد همه کارهای اوست بدین سبب که وقت زیادی که با سوژه به سر برده است و این که در اینجا سوژه خودش دوربین را به کار می گیرد و در این ارتباط صحبت از حذف کارگردان بود. البته حذف کارگردان، یک تکنیک جسورانه ای است که همه سراغش نمی روند و مهرداد سراغ این تکنیک غریب رفته است که سوژه خود دوربین را به کار می اندازد و خودرا بازگو و برون افکنی می کند.

در بخش دیگر بابک کریمی از خاصیت های مهرداد اسکویی چنین بیان کرد: «باید کمی ساعت زندگی را به عقب ببرم. مهرداد مثل درخت تنومندی است که هم جثه اش بزرگ است و هم قد کشیده و هم ریشه هایش خیلی عمیق در زمین فرهنگ و روابطش است. زمانی که مهرداد را شناختم، هنوز در دانشگاه درس می خواند و با ماندانا ازدواج کرده بود. در سفرهایم که به ایران می آمدم با هم می نشستیم و حرف می زدیم و فیلم می دیدیم. کارهای کوچکی انجام می داد و دنبال فرم خودش بود. من آن زمان کار تدوین کرده و با فیلمسازان جوان بسیاری در ایتالیا کار می کردم و دستم آمده بوده که چطور آدمی چه نوع کارهایی انجام می دهد و به چه مقصدی می رسد. از آشنایی که با مهرداد داشتم و با هم سفر رفتیم دیدم کنجکاوی که به جهان پیرامونش داشت غرقِ منِ خودش نبود. توانایی و انرژی در صحبت با آدم های غریبه در راه می گذاشت. هم دوره های مهرداد همگی به سمت فیلم داستانی رفته و برخی هم خیلی موفق بودند. مهرداد هم انگار خود به خود در صف این ماجرا بود. زمانی که تیپولوژی مهرداد برایم روشن شد، گفتم تو برو سمت مستند. به جهت اینکه همین گونه که هستی نصف راه را آمده ای، شرایط یک مستندساز را خدادادی داری. چرا می خواهی این را دور بریزی و بروی به سمتی که برای تو نیست. اول کمی جا خورد ولی بعدها با کارهایی که کرد نشان داد، خاصیت هایی که داشت، چطور توانستند تبدیل به میوه های درخشان شوند. یک خاصیت دیگر او این است که آن انرژی که دارد به اطرافیانش منتقل می کند و خیلی درس می دهد. در یک دوران اتفاق عجیبی افتاد. آن دوران من در دفتر پدرم زندگی می کردم و این دفتر، دفتر کار پژوهشی مهرداد در مورد تصاویر تاریخی بود، که نتایجش امروز چاپ می شود. او خیلی دورها را می بیند، یک سری پروژه ها را امروز می کارد و چند سال بعد میوه می شود.

من شاهد جلساتی بودم که در طول چند سال با بچه ها داشت و یک نوع مستندسازی عکاسی بود که چطور از یک کارت پستال قدیمی می توان ایده درخشانی گرفت و فکر نمی کردم پدیده ای وجود داشته باشد که کارت پستال ها را به ایران برگردانی یعنی بروی در بازارچه ها همه را بخری و بیاوری و بگذاری کنارهم و کشف کنی عکاس مشترک دارند و آن عکاس که بوده آمده و آن سال این کارها را کرده است. نتیجه این سالهای پژوهش و بازسازی جهان از دست رفته و پخش شده در کره زمین دارد، به خانه بر می گردد و کتاب هایی می شود که وقتی ورق می زنی، می بینی تاریخچه تک تک ماهاست.»

سپس فریناز راشد مرندی از همکاری در پروژه بازخوانی تاریخ ایران بوسیله کارت پستال ها چنین اظهار داشت: «پانزده سال پیش در یکی از روزهای گرم تابستان من و همسرم در دفتر کار آقای اسکویی میهمان بودیم. خاطرم هست در آن روز با شور و شعف وصف ناشدنی از تصمیمشان برای شروع یک فعالیت علمی پژوهشی برای بازخوانی تاریخ ایران بوسیله کارت پستال های صد سال اخیر کشورمان صحبت کردند. آن چیزی که ایده فوق العاده ایشان را برای ما ارزشمندتر کرد، شکل دادن به یک تیم پژوهشی متشکل از تعدادی از جوانان نخبه و متخصص در حوزه های باستانشناسی، زبان و ادبیات فارسی و جامعه شناسی بود. هزاران کارت پستال از نواحی مختلف ایران و سرتاسر جهان جمع آوری و کار مطالعه و پژوهش بر روی آنها شروع شد. حاصل این کار بیش از ده عنوان کتاب باارزش انتشار یافته و پانزده عنوان در دست تهیه است که در حوزه تاریخ تصویری بود که به عنوان کتب مرجع مورد استفاده پژوهشگران مختلف علوم انسانی قرار دارند. هر چند شیوه گفت و گو با مخاطب در این کتاب ها مطالعه برای عامه را نیز دلپذیر کرده است.»


در لحظاتی دیگر محمد غفوری از اهمیت حضور مهرداد اسکویی در بخش فرهنگ و هنر چنین گفت: «همه می دانید مهرداد یک عکاس بزرگ و مستند ساز برجسته است. در سینمای مستند خصوصا مستند اجتماعی ما با یک سری واقعیت اجتماعی سر و کار داریم که این واقعیت خود یک پدیده میان رشته ای است که در آکادمی بین تخصص ها تقسیم می شود و... وقتی کارگردان مستند وارد میدان پژوهش می شود و می خواهد در مورد واقعیت اجتماعی پژوهش کند، ذاتا باید یک آدم میان رشته ای بوده و همه را در خود داشته باشد. یعنی توانایی این را داشته باشد، هم زمان مورخ و فیلسوف و انسان شناس باشد و بتواند به هر حال بصورت حداقلی به هر کدام از این جنبه های واقعیت اجتماعی نزدیک شود. تجربه کارگردانی مستند را مهرداد چطور وارد حوزه هایی بیرون از جهان مستند و عکاسی کرد؟ نخستین اتفاقی که در کار فیلم مستند مهرداد می افتد این است و عصاره تجربه اش است، او فیگور کارگردان مقتدر و مستبد را می شکند و تبدیل به آدم منعطف و انطباق پذیر با هر موقعیتی می شود. می تواند هم دلی مکرر و بی پایانی را با سوژه داشته باشد و زمینه ای را برای تعامل مداوم و ثمربخش فراهم نموده و کاری کند تا زمینه مکاشفه لایتناهی برقرار شود. برای همین است که در فیلم های مهرداد سوژه هایش مشارکت فعالانه دارند. بُعد دیگر تحول و جسارت درانتخاب موضوعات خاص است.»

در آخر مهرداد اسکویی از معنای وطن و همکاری مردمی در پروژه های فرهنگی چنین اظهار داشت: «امشب دلم می خواست ایرج افشار، نصرت کریمی، خسرو سینایی، منوچهر طیاب، اکبر عالمی و مرتضی پورصمدی باشند. دلم می خواست بگویم برای پسری که هیچ چیز در زندگیش نداشت، از خانه ای آمد که پر عشق بود و پدر و مادر و برادر و خواهرها اما به دلیلی سه بار پدرش ور شکسته شد و فقیر شدند و یک نوجوان در کناره های بندر انزلی بود که هیچ چیز در زندگی نداشت جز یک رویا. از آن نوجوان تا به امروز مردی در آستانه ۵۵ سالگی است و شماها تک تک شماها حمایتش کردید تا بتواند رویایش را به گور نبرد. او دوست داشت بزرگان مملکتش را بشناسد. یک دوربین کوچک هم تهیه کرد و دلش می خواست، آنها را ببیند، دوربین بهانه بود این عکس ها بهانه است، دلش می خواست با آنها دو ساعت حرف بزند همین. برای همین عکاسی یاد گرفت و رفت در کوچه و پس کوچه های مملکت خیلی از روستاها و شهرها. با خیلی آدم ها درد و دل کرد و سینه اش مالامال در رنج انسان ها و رویاها و آرزوهای انسان های سرزمینش شد. اینجا هستم تا از شما سپاسگزاری کنم.
او اضافه کرد: فعالیت من در حوزه فیلمسازی به مو رسید اما پاره نشد، آرزوهای من برای تصاویر مفاخر و مردم وطنم چند بار به مو رسید ولی پاره نشد. رسیدم به ورشکستگی و تعداد همکارنم را کم کردم. خواهرم به کمکم آمد و چند دوست دیگر. من آنقدر که باید، وطنم را ندیده ام با آنکه همه شهرها را رفته ام، آنقدر که باید نخوانده ام با آنکه خیلی می خواندم. آنقدر که باید درک و دریافت نکرده ام. اما این مرد که اینجا نشسته را دوست دارم (اشاره می کند به علی دهباشی) از او و ایرج افشار و ناصر فکوهی و پدرم از بسیاری شماها که در این سالن هستید یاد گرفتم که وطن یعنی چه؟ وطن کجاست؟ تو برای وطن چه کاری می توانی انجام دهی؟ دستت را می گیرند نگران نباش! اگر می خواهی صدها کارت پستال مملکت را از جای جای دنیا برگردانی این ها دستت را می گیرند. اگر می خواهی همه این ها را اسکن کنی هستند و بالای صدهزار عکس را دو دختر جوان در این مملکت نشستند و اسکن و تقسیم بندی و برنامه ریزی کردند. پژوهشگرانی که آمدند و کار را رها نکردند. یک انسان با کمک هم وطنانش می تواند برای وطنش کار کند. هر چقدر با رنج و همیشه در مضیقه های مختلف. دوستان جوانم! سر بزنگاه کسی می آید و دستت را می گیرد و بالا می کشد. پژوهشگر درست می آید و دستت را می گیرد و تو را بیرون می کشد که تو نباید غرق شوی! تو یک آدم ساده ای هستی که از یک روستای اطراف بندر انزلی آمده ای اینجا. ما نباید بگذاریم تو از بین بروی. بخاطر این که همین تسلسل این نقطه های انسانی هستند که وطن را معنا می دهند.





1403/02/22
14:39:03
5.0 / 5
436
تگهای خبر: ادبیات , تاریخی , تخصص , تصویر
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۱ بعلاوه ۳
karkado فروش کادو و انتخاب انواع کادویی
karkado.ir - حقوق مادی و معنوی سایت كاركادو محفوظ است

كاركادو

فروش کادو و انتخاب انواع کادویی