پشت پرده این عکس تعجب آور جنگی چیست؟

پشت پرده این عکس تعجب آور جنگی چیست؟ کارکادو: یکی از ماندگارترین تصاویر دفاع مقدس، تصویری است که لنز دوربین «کمال الدین شاهرخ» در عملیات خیبر شکار کرده است. عکسی که نیاز به شرح ندارد و خودش بی نهایت حرف در دلش دارد. در این عکس جانبازی با پای قطع شده و عصا بر دست در منطقه عملیاتی حرکت می کند اما لحظاتی بعد به شهادت می رسد.


به گزارش خبرگزاری کارکادو، یکی از ماندگارترین تصاویر دفاع مقدس، تصویری است که لنز دوربین «کمال الدین شاهرخ» در عملیات خیبر شکار کرده است؛ عکسی که نیاز به شرح ندارد و خودش بی نهایت حرف در دلش دارد. در این عکس جانبازی با پای قطع شده و عصا بر دست در منطقه عملیاتی دوشادوش رزمندگان حرکت می کند و لحظاتی پس از عکس گرفتن به شهادت می رسد او «شهید ابراهیم حسامی» است. حاج ابراهیمی که از عکس گرفتن فراری بود؛ این که نخواسته باشد با یک پا و ۲ عصا در قاب دوربین ها ثبت گردد، نه، ماجرا از جای دیگر آب می خورد. ابراهیم خودش را به تعلقات این دنیا وابسته نکرده و رها بود. عکس که سهل است، او از مراسم دامادی اش هم گذشت تا هر چند به اندازه یک قوت قلب، کنار همرزمانش باشد و چه زیبا و ماندگار هم ماند و قوت قلب برای همه در هر زمانه شد. در هشتم اسفند سالروز شهادت این شهید، سراغ خانواده، همرزمان و عکاس این عکس رفتیم.

شهدا دریچه هایی به سمت ما باز می کنند
به گزارش همشهری آنلاین، کمال الدین شاهرخ، عکاس این عکس از آن روز چنین می گوید: «خیلی از عکس ها پس از سال ها رمزگشایی می شوند تا پس از سال ها حقایقی را آشکار کنند. این یکی از آن عکس هاست. این عکس یک مجموعه است و تک عکس نیست. تصاویر دیگری هم از قبل و پس از این عملیات دارم. نکته ای که برای من از لحظه گرفتن این عکس در خاطرم مانده این است که رزمنده هایی که در این تصویر حضور داشتند خیلی با ذوق و شوق به سمت خط مقدم می رفتند و مدام به من می گفتند از من هم عکس بگیر. این عکس دقایقی پیش از شهادت شهید حسامی در منطقه جفیر گرفته شده است؛ دقایقی پس از این عکس، هواپیمای رژیم بعث عراق همین منطقه و ستون نیروها را بمباران کرد و ابراهیم حسامی به همراه شهید هاشم کلهر به شهادت رسیدند. قرار بود با مادر این شهید دیدار داشته باشیم که متأسفانه توفیق نداشتیم و از دنیا رفتند.»


شاهرخ که مدرس دانشگاه است به نکته مهمی درباب کار در عرصه شهدا اشاره می کند: «من معتقدم اگر مسیری که انتخاب می نماییم درست باشد، خود شهدا دریچه هایی به سمت ما باز می کنند. من خودم را مدیون شهدا می دانم و معتقدم آنها خواستند من در این راه قرار بگیرم. من هم عهد کردم خودم و دریچه دوربینم را وقف مسیر شهدا کنم تا خارج از این فضاها کار نکنم. تعبیری که من دارم تقوای چشم است. اگر به این تقوا برسیم دریچه هایی مقابل ما باز می شود که روزی آرزوی محال برایمان بود.»
دامادی که به جبهه رفت
بعد از شهادت ابراهیم، این عکس تنها دلخوشی مادر شده بود و سال ها حسرت دیدار با عکاس این عکس را داشت. اما اجل مهلت نداد و این حسرت در دلش ماند. پسرش معاون فرمانده گردان مقداد از لشکر ۲۷ محمدرسول الله(ص) بود. در سال ۱۳۶۰ در منطقه گیلانغرب پای راست او با برخورد ترکش خمپاره متلاشی و منجر به قطع کامل پای او از زیر لگن شد. جوری که حتی امکان استفاده از پای مصنوعی را هم نداشت. هیچ کدام از این ها نتوانست ابراهیم را خانه نشینی و دوری از جبهه نگه دارد. کمی که از جراحت، جان گرفت هوای رفتن به جبهه به سرش زد و در تمام عملیات های گردان شرکت کرد. حتی در کوهستان های غرب نیز پابه پای دیگر رزمندگان از سینه کش کوه بالا می رفت. جالب اینجا بود که ابراهیم هیچ گاه پیگیر تشکیل پرونده جانبازی هم نبود. رفاقت او و ابراهیم هادی هم در روحیه و سکناتش بی تأثیر نبود. گرچه مرداد ۱۳۶۲ پای سفره عقد نشست اما دوران خوش نامزدی هم نتوانست هوای جبهه را از سر او دور کند. ۷ ماه بعد و پیش از شروع زندگی مشترک شان به جبهه رفت.

حالا ما شدیم نیروی اضافه گردان؟
شب عملیات خیبر در منطقه طلائیه، با یک پا و دو عصای چوبی به سختی خودش را به گردان رساند تا برای عملیات فردا هشتم اسفند سال ۱۳۶۲ حاضر شود. شهیدان احمد نوزاد و علی جزمانی، فرماندهان گردان از او می خواهند با نیروها به خط مقدم نرود اما مگر او راضی می شد. دلش شکست و اظهار داشت: «حالا ما شدیم نیروی اضافه گردان؟ ما هم خدایی داریم اگر قسمت باشد من هم شهید می شم.» حاج نصرالله کریمی، دوست و همرزم شهید با بازگویی این خاطرات می گوید: «صبح آن شب ابراهیم وقتی می خواست خودش را به خط برساند عکاس قصد داشت از او عکس بگیرد اما او راضی نشد و گفت بروید از رزمندگان در خط فیلمبرداری کنید نه از پشت خط و من جانباز! درحالی که تندتند عصا می زد تا خودش را به بچه ها برساند عکاس از پشت این عکس را از آخرین لحظات زندگی او گرفت. دقایقی بعد هواپیمای دشمن محل گردان را در هورالعظیم بمباران کرد، یکی از شهدا ابراهیم بود، وقتی پیکر پاکش را پیدا کردند عصایش را ده ها متر دورتر از او پیدا کرده بودند، ابراهیم سینه خیز داشت خودش را به خط می رساند که هدف قرار گرفته بود.»

شهید حسامی نفر وسط
قوت قلبی بود برای رزمنده ها
خواهر شهید نیز مانند مادرش در زمان مجروحیت های ابراهیم لحظات سختی را کنار او سپری کرده است. فرشته حسامی در آن زمان پرستار بوده و با جان و دل مراقبت از تنها برادرش را به عهده گرفته بود. خودش می گوید: «باوجود دردهای بسیاری که داشت، خیلی صبور بود. اصلا ندیدم که آه و ناله ای کند. ابراهیم روحیه قوی داشت، حتی وقتی پای راستش را قطع کردند، ذره ای ناراحتی در او ندیدم. او فقط بی تاب رفتن به جبهه بود. همیشه می گفت، یعنی من که مجروحم لایق شهادت نیستم؟ یکی از وظایف وی در جبهه روحیه دادن به رزمندگان بوده است. چون مجروح بود و نمی توانست در عملیات ها شرکت کند، در کنار رزمندگان به آنها روحیه و قوت قلب می داد. در همین عکسی که خیلی معروف شده حاج فاضل ترک زبان، یکی از دوستانش کنار اوست و تعریف می کند که ابراهیم همه مسیر را در کنار رزمندگان با چوب دستی می رفت و برمی گشت. می گفت من نمی دانم ابراهیم با این چوب دستی چطور از گنداب ها عبور می کرد؟»

245245



منبع:

1402/12/11
20:18:24
5.0 / 5
328
تگهای خبر: تصویر , دانش , دوربین , رمان
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۴ بعلاوه ۳
karkado فروش کادو و انتخاب انواع کادویی
karkado.ir - حقوق مادی و معنوی سایت كاركادو محفوظ است

كاركادو

فروش کادو و انتخاب انواع کادویی