سروهای آسمانی قم، ۳۴
شهید حسین بابایی مقدم
به گزارش کارکادو، قم شهید حسین بابایی مقدم در وصیت نامه اش نوشت: از آنان که نمی توانند به جبهه بروند خواهش می کنم که اگر می خواهند خدمتی به اسلام بکنند کاری نکنند که امام ناراحت شود کمتر به فکر مادیات باشند در ضمن از سران مملکت می خواهم که این قدر با هم دعوا نکنند آنها باید بدانند که وای به روزی که ملت بفهمند در ذات آنها چیست.
شهید حسین بابایی مقدم در نهم تیر سال ۱۳۴۴ در خانواده ای معنوی در قم به دنیا آمد.
به گزارش کارکادو به نقل از ایسنا، حسین از همان دوران کودکی قرآن و نماز خواندن را فرا گرفت. کلاس پنجم ابتدائی بود که زمزمه های انقلاب در قم شروع شد و حسین هم با شجاعت و دلاوری در تظاهرات شرکت می کرد.
پس از ورود امام خمینی (ره) و پیروزی انقلاب اسلامی، شهید بابایی مقدم هم تحصیلاتش را ادامه داد و تا کلاس دوم متوسطه را با موفقیت پشت سر گذاشت.
با آغاز جنگ تحمیلی به همراه دوستش زمزمه رفتن به جبهه کرد، وقتی مادرش می اظهار داشت: پسرم جبهه تو مدرسه توست.
حسین پاسخ می داد: خیلی از دوستانم به شهادت رسیده اند و دیگر نمی توانم در خانه بمانم.
سرانجام پس از اینکه یکبار به صورت مخفیانه به جبهه رفته بود و به علت نداشتن مدارک بازگشته بود با رضایت خانواده عازم جبهه شد و در پس از ظهر ۱۲ مرداد ۱۳۶۰ در پادگان تپه عبادت در منطقه کردستان به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت رسید و در شیخان قم قرار گرفت.
شهید حسین بابایی مقدم در وصیت نامه اش نوشت:
پدر و مادر و خواهران عزیز اگر من به شما بد کردم شما مرا ببخشید و از تمام همسایگان حلالیت بطلبید و به آنها بگویید که آنها هم فرزندان خویش را به جبهه های جنگ حق بر ضد کافر بفرستند.
پدر و مادر عزیزم من از شما خیلی ممنون و متشکرم که به من اجازه دادید که در جبهه جنگ بروم و بر ضد کفر بعثی بجنگم و این امانتی که چند سال پیش شما بوده است به صاحب بزرگوارش خداوند متعال بازگردد.
پدر و مادر عزیزم خوشحال باشید که سعادتی است برای شما که فرزندتان در راه دین خدا فدا شد و از خون او و تمام شهیدان به خون غلطان درخت بزرگ و تنومند اسلام آبیاری می شود.
باید افتخار کنید که چنین فرزندی تحویل جامعه اسلامی داده اید که با دل و جان حاضر است که در راه خدا و اسلام بجنگد.
ای مردم شریف ایران شما باید افتخار کنید که برادر ۱۳ ساله تان نارنجک به کمر بسته و خویش را زیر تانک عراقی می اندازد و با شهادت خودش تانک را منهدم می کند.
فقط از آنان که نمی توانند به جبهه بروند خواهش می کنم که اگر می خواهند خدمتی به اسلام بکنند کاری نکنند که امام ناراحت شود کمتر به فکر مادیات باشند در ضمن از سران مملکت می خواهم که این قدر با هم دعوا نکنند آنها باید بدانند که وای به روزی که ملت بفهمند در ذات آنها چیست.
خوب پدر و مادر عزیزم دیگر عرضی ندارم و بیشتر از این وقت گرامی شما را نمی گیرم و شما را به خدای بزرگ می سپارم.
والسلام
پیام مقام معظم رهبری به کنگره شهدای قزوین.
«شهدا مایه ی رونق حیات معنوی اند در کشور. حیات معنوی یعنی روحیه، یعنی احساس هویّت، یعنی هدفداری، یعنی به سمت آرمانها حرکت کردن، عدم توقّف؛ این کار شهدا است؛ این را هم قرآن به ما یاد می دهد. شهدا تا هستند، با تن خودشان دفاع می کنند، وقتی می روند، با جان خودشان: وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون؛ ببینید این استبشار، مال پس از رفتن است. تا هستند، جانشان و تنشان و حرکت مادّی شان در خدمت اسلام و در خدمت جامعه ی اسلامی است، وقتی می روند، معنویّتشان، صدایشان تازه پس از رفتن بلند می شود. نطق شهدا پس از شهید شدن باز می شود، با مردم حرف می زنند -بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم- با ماها دارند می گویند؛ [باید] ما گوشمان سنگین نباشد تا بشنویم این صدا را. کاری که شماها می کنید، خانواده ی معظّم شهدا می کنند یا بزرگداشت داران در شهرهای مختلف -مثل قزوین، بیرجند و جاهای دیگر- انجام می دهند، اینست که این صدا را به گوش سنگین ماها برسانید؛ مهم اینست که ما بشنویم این صدا را. و خدای متعال در این صدا هم اثر گذاشته؛ واقعاً اثر گذاشته؛ جوری شده است که وقتی از شهیدی یک چیزی نقل میشود، یک حرف دقیق و متینی نقل میشود، اثر میگذارد بر روی دلها، دلها را منقلب میکند. و همین شهدای جوانی که می روند این روزها برای دفاع از حرم یا رفته اند شهید شده اند -از جمله همان شهید عزیز قزوینی شما- حرف اینها، اقدامشان، حرکتشان، خاطره شان، سخنانی که راجع به اینها گفته میشود، همه ی اینها بیدارکننده است، همه ی اینها هشیارکننده است. ما گوشمان سنگین است، این پیام ها را درست نمی شنویم؛ اگر به ما بشنوانند این پیامها را، دیگر این گرایش به شرق و به غرب و به دشمن و به کفر و الحاد و مانند اینها، از بین ما رخت بر خواهد بست. این ضعفهایی که شما مشاهده میکنید در ما، به خاطر اینست که این پیام را نمی شنویم؛ اگر این پیام را بشنویم، روحیه ها قوی خواهد شد، حرکت، حرکت جدّی ای خواهد شد. بهرحال کار بسیار باارزشی است کاری که شماها دارید میکنید -بزرگداشت شهیدان- و عرض کردیم، سی سال میگذرد از پایان دفاع مقدّس امّا اگر سیصد سال هم بگذرد، این شهدای عزیز ما فراموش نخواهند شد؛ روزبه روز اینها زنده تر میشوند؛ بحمداللّه در جامعه ی ما روزبه روز اینها زنده تر دارند میشوند. [البتّه بعضی ها] تلاش میکردند که شهدا را به دست فراموشی بسپرند، تلاش میکردند در عظمت کار اینها خدشه ایجاد کنند، مناقشه درست کنند، نتوانستند؛ بعکس شد. و امروز بحمداللّه اینها الگوی ما هستند، اسوه ی ما هستند. خداوند ان شاءاللّه شهدای عزیز ما را با پیغمبر محشور کند و خداوند ان شاءاللّه شماها را که بزرگداشت این عزیزان را وظیفه ی خودتان دانستید و وارد شدید، توفیق بدهد، ان شاءاللّه اجر به شماها بدهد که این کار را هرچه بهتر ان شاءاللّه بتوانید انجام بدهید.»
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب